خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انحراف
[اسم]
aberration
/ˌæbəˈreɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انحراف
نا بهنجاری، گمراهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کجروی
مترادف و متضاد
abnormality
anomaly
divergence
1.economists said the figure was an aberration.
1. اقتصاددانان گفتند (که) آن رقم یک انحراف بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
aberrant
aberdonian
abend
abed
abecedarian
aberrational
abet
abetment
abetted
abettor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان