خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (قوطی) اسپری
[اسم]
aerosol
/ˈɛrəˌsɑl/
قابل شمارش
1
(قوطی) اسپری
[وابسته به قوطی های اسپری]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسپری
افشان
افشانه
1.an aerosol is a container with liquid in it.
1. قوطی اسپری، یک محفظه است که مایعی در آن وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
aeroplane
aeronautics
aeronautical
aeronaut
aerometer
aerospace
aerospace industry
aerostat
aerostatics
aesthete
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان