خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شناور
[صفت]
afloat
/əˈfloʊt/
غیرقابل مقایسه
1
شناور
جاری، در جریان
1.Many small businesses are struggling to stay afloat.
1. بسیاری از کسب و کارهای کوچک دارند دست و پنجه نرم می کنند که در جریان باقی بمانند.
تصاویر
کلمات نزدیک
aflame
afire
afield
aficionado
afghani
afoot
afore
aforementioned
aforesaid
aforethought
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان