[قید]

afoot

/ɐfˈʊt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 در شرف اجرا در حال برنامه‌ریزی

  • 1.There are plans afoot to increase taxation.
    1. برنامه‌هایی برای افزایش مالیات در حال برنامه‌ریزی هستند.

2 پیاده

  • 1.They were forced to go afoot.
    1. آنها مجبور شدند پیاده بروند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان