Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ترسیده
2 . متأسف
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
afraid
/əˈfreɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more afraid]
[حالت عالی: most afraid]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ترسیده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیمناک
ترسان
هراسان
مترادف و متضاد
frightened
scared
terrified
brave
unafraid
to (not) be afraid
ترسیدن/نترسیدن
1. Don't be afraid.
1. نترس.
2. He was suddenly afraid.
2. او ناگهان ترسید.
to be afraid of somebody/something
از کسی/چیزی ترسیدن
1. Are you afraid of spiders?
1. آیا از عنکبوت میترسی؟
2. It's all over. There's nothing to be afraid of now.
2. همهچیز تمام شد. الان دیگر چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.
3. She's afraid of water.
3. او از آب میترسد.
to be/feel afraid of doing something
از انجام کاری ترسیدن
I feel afraid of going out alone at night.
من از تنها بیرونرفتن در شب میترسم.
to be afraid to do something
از انجام کاری ترسیدن
1. Don't be afraid to ask if you don't understand.
1. از سوال پرسیدن نترس اگر نمیفهمی.
2. She was afraid to open the door.
2. او از بازکردن در میترسید [میترسید در را باز کند].
to be afraid that…
ترسیدن اینکه ...
He was afraid that the other kids would laugh at him.
او میترسید که بقیه بچهها به او بخندند.
to be afraid for somebody/something
برای کسی/چیزی ترسیدن [نگران بودن]
I'm not afraid for me, but for the baby.
برای خودم نمیترسم [نگران نیستم]، بلکه برای بچه (نگرانم).
2
متأسف
متأسفانه
مترادف و متضاد
apologetic
regretful
sorry
I'm afraid.
متأسفانه.
I can't help you, I'm afraid.
نمیتوانم کمکت کنم متأسفانه.
I'm afraid ...
متأسفم/متأسفانه ...
I am afraid I cannot help you in this matter.
متأسفم، در این مسئله نمیتوانم کمکتان کنم.
I'm afraid not.
نه، متأسفانه.
1. "Would You come?" "I'm afraid not."
1. «میآیید؟» «نه، متأسفانه.»
2. “Is there any left?” “I'm afraid not.”
2. «چیزی مانده است؟» «نه، متأسفانه.»
I'm afraid so.
بله، متأسفانه/متأسفانه همینطور است.
“Will it hurt?” “I'm afraid so.”
«درد خواهد داشت؟» «بله، متأسفانه.»
I'm afraid to say.
متأسفانه باید بگویم/متأسفانه.
He's no better, I'm afraid to say.
متأسفانه باید بگویم که او بهتر نیست [متأسفانه او بهتر نیست].
[عبارات مرتبط]
I'm afraid so
1. بله متاسفانه
I'm afraid not
2. نه متاسفانه
تصاویر
کلمات نزدیک
aforethought
aforesaid
aforementioned
afore
afoot
afresh
africa
african
african american
african caribbean
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان