خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پریشان کردن
[فعل]
to agitate
/ˈæʤəˌteɪt/
فعل گذرا
[گذشته: agitated]
[گذشته: agitated]
[گذشته کامل: agitated]
صرف فعل
1
پریشان کردن
مضطرب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشفتن
مترادف و متضاد
disturb
perturb
calm
1.The fact that she had not arrived by midnight agitated her parents.
1. این موضوع که دختر تا نیمه شب به خانه نرسیده بود پدر و مادرش را پریشان کرده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
agita
agio
agility
agile
aghast
agitated
agitatedly
agitation
agitato
agitator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان