خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشم
2 . خشمگین کردن
[اسم]
anger
/ˈæŋ.gər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خشم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خشم
عصبانیت
غضب
قهر
1.He covered his anger with a fake laugh.
1. او خشمش را با خندهای ساختگی پنهان کرد.
2.You must control your anger or you'll be sorry.
2. باید خشمت را کنترل کنی، وگرنه پشیمان خواهی شد.
[فعل]
to anger
/ˈæŋ.gər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: angered]
[گذشته: angered]
[گذشته کامل: angered]
صرف فعل
2
خشمگین کردن
عصبانی کردن، عصبانی شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عصبانی کردن
1.No one can angers me the way you do.
1. هیچکس نمی تواند به شکلی که تو مرا خشمگین می کنی، مرا خشمگین کند.
2.You anger easily.
2. تو با آسانی عصبانی میشوی.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
angelical
angelica
angelic
angelfish
angel hair
angered
angle
angle grinder
angleworm
angora
کلمات نزدیک
angelus
angelology
angelo
angelina
angelican
angina
angiography
angioplasty
angiosperm
angle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان