2.
او دستهایش را دور من انداخت و من را در آغوش کشید.
somebody’s left/right arm
دست چپ/راست کسی
She broke her left arm in a riding accident.
در یک سانحه دوچرخه سواری دست چپش شکست.
broken/fractured arm
دست شکسته/ترک برداشته
He was taken to hospital with a broken arm.
او با [به خاطر] یک دست شکسته به بیمارستان برده شد.
to wave one's arms
دست تکان دادن
The man was waving his arms and shouting something.
مرد داشت دست تکان میداد و چیزی داد میزد.
to raise one's arm
دست بلند کردن
Stand with your feet apart and your arms raised above your head.
با پاهای جدا و دستهای بالای سر بایست.
to take somebody to one's arms
کسی را در آغوش گرفتن
He took her in his arms.
او، او را در آغوش گرفت.
کاربرد واژه arm به معنای بازو
واژه arm به معنای بازو به فاصله بین شانه تا مچ دست در بدن اطلاق می شود. arm در معنای کلی به معنای دست هم استفاده می شود. مثلا:
"a broken arm" (دست شکسته)
"They walked along arm in arm" (آنها بازو به بازوی هم راه می رفتند.)
برخی اوقات واژه arm به معنای آغوش هم استفاده می شود. به مثال زیر توجه کنید:
"He took her in his arms" (او، او را در آغوش گرفت.)