خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیزبین
[صفت]
astute
/əˈstut/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: astuter]
[حالت عالی: astutest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تیزبین
هوشیار، دقیق، زیرک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
با تدبیر
تیزبین
روشنبین
نکتهسنج
مدبر
approving
formal
مترادف و متضاد
clever
intelligent
shrewd
stupid
1.He was an astute worker, finishing in half the time it took the others to finish.
1. او کارگری زیرک بود، کاری را که بقیه میکنند، او در نصف آن زمان تمام میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
asturian
astroturfing
astrophysics
astronomy
astronomically
astutely
astuteness
asunder
asylum
asylum seeker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان