خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روی اسب اشتباه شرط بندی کردن
[جمله]
back the wrong horse
/bæk ðə rɔŋ hɔrs/
1
روی اسب اشتباه شرط بندی کردن
از فرد نادرستی حمایت کردن، آینده نگری خوبی نداشتن
مترادف و متضاد
bet on the lame looster
bet on the wrong horse
1.I don't want to back the wrong horse, but it seems to me that Jed is the better candidate.
1. من نمی خواهم روی اسب اشتباه شرط بندی کنم اما به نظرم "جد" کاندیدای بهتری است.
تصاویر
کلمات نزدیک
back street
back seat driver
back seat
back room
back road
back to front
back to the salt mines
back up
back up the car out of the garage.
back-breaking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان