خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیر حرف خود زدن
2 . برگشتن
[فعل]
to backtrack
/ˈbæktræk/
فعل ناگذر
[گذشته: backtracked]
[گذشته: backtracked]
[گذشته کامل: backtracked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
زیر حرف خود زدن
به حرفهای خود پایبند نبودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عدول کردن
1.The president is backtracking on his promise to increase health care spending.
1. رئیس جمهور زیر قول خود مبنی بر افزایش بودجه خدمات درمانی زد.
2
برگشتن
1.The path suddenly disappeared and we had to backtrack.
1. جاده ناگهان ناپدید شد و ما مجبور شدیم (از راهی که آمده بودیم) برگردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
backswept
backstage
backslash
backside
backsheesh
backward
backward and forward
backwash unit
backyard
bacon
کلمات نزدیک
backsword
backstroke
backstreet
backstory
backstop
backup
backup copy
backward
backward and forward
backwardness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان