Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به عقب
2 . از آخر
3 . به پشت (سر)
4 . عقبمانده (کودک)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
backward
/ˈbæk.wərd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
به عقب
عقبی
مترادف و متضاد
backwards
retrograde
reverse
forward
progressive
1.He took a step backward to allow her to pass.
1. او قدمی به عقب برداشت تا اجازه عبور به او بدهد.
2
از آخر
از عقب، معکوس
مترادف و متضاد
backwards
1.Can you say the alphabet backward?
1. میتوانی (حروف) الفبا را از از آخر بگویی؟
[صفت]
backward
/ˈbæk.wərd/
غیرقابل مقایسه
3
به پشت (سر)
بهسوی عقب
مترادف و متضاد
retrograde
forward
1.She strode past him without a backward glance.
1. او بدون نگاه کردن به پشت (سر) از کنار او گذشت.
a backward step
یک گام بهعقب
4
عقبمانده (کودک)
غیرمعمول (روش)، عقبافتاده (کشور یا مردم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقبافتاده
1.Our teaching methods are backward compared to some countries.
1. روشهای آموزشی ما در مقایسه با برخی کشورها، غیرمعمول است.
a backward child
یک کودک عقبمانده
تصاویر
کلمات نزدیک
backup copy
backup
backtrack
backsword
backstroke
backward and forward
backwardness
backwards
backwash
backwater
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان