Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . در حال کچلی
[صفت]
balding
/ˈbɔːldɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more balding]
[حالت عالی: most balding]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
در حال کچلی
کم مو
1.a short balding man with glasses
1. یک مرد کم موی کوتاه قد عینکی
2.He’s in his twenties but already balding.
2. او در دهه بیست سالگی اش است ولی هیچی نشده دارد کچل می شود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
baldhead
balderdash
balder
baldachin
bald-pated
baldly
baldness
baldpate
baldr
baldric
کلمات نزدیک
balderdash
baldachin
bald-headed
bald tyre
bald eagle
baldly
baldness
baldric
baldy
bale
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان