خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صدای بلند (و ناگهانی)
2 . ضربه (سنگین)
3 . موی چتری
4 . کوبیدن
5 . محکم برخورد کردن
[اسم]
bang
/bæŋ/
قابل شمارش
1
صدای بلند (و ناگهانی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دنگ
1.Suddenly there was a loud bang.
1. ناگهان صدای بلندی شنیده شد.
2.The window slammed shut with a loud bang.
2. آن پنجره با صدای بلندی بسته شد.
2
ضربه (سنگین)
مترادف و متضاد
hit
1.He fell and got a bang on the head.
1. او افتاد و به سرش ضربه خورد.
3
موی چتری
مترادف و متضاد
fringe
[فعل]
to bang
/bæŋ/
فعل گذرا
[گذشته: banged]
[گذشته: banged]
[گذشته کامل: banged]
صرف فعل
4
کوبیدن
مترادف و متضاد
hit
pound
1.Don't bang the door!
1. به درب نکوب [درب را نکوبید]!
2.She banged her fist angrily on the table.
2. او باعصبانیت مشتش را به روی میز کوبید.
5
محکم برخورد کردن
1.I fell and banged my head on the pavement.
1. من افتادم و سرم محکم به آسفالت برخورد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bane
bandy about
bandy
bandwidth
bandwagon
bang for the buck
bang on
bang shut
banged up
banger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان