1 . انتظار چیزی را داشتن
[فعل]

to bargain for

/ˈbɑrgən fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: bargained for] [گذشته: bargained for] [گذشته کامل: bargained for]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انتظار چیزی را داشتن

  • 1.I hadn't bargained for them being here.
    1. من انتظار نداشتم آنها اینجا بیایند.
  • 2.We hadn't bargained for this sudden change in the weather.
    2. ما انتظار این تغییر ناگهانی در آب‌وهوا را نداشتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان