خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به دنیا آمدن
[فعل]
to be born
/bi bɔrn/
فعل گذرا
[گذشته: was born]
[گذشته: was born]
[گذشته کامل: been born]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به دنیا آمدن
متولد شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متولد شدن
1.Archie was born in Miami.
1. "آرچی" در میامی به دنیا آمد.
2.Ellen was born in 1984.
2. "الن" در سال 1984 متولد شد.
3.Then, most babies were born at home.
3. در گذشته بیشتر بچهها در خانه به دنیا میآمدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
be bombarded with
be beyond somebody
be between jobs
be based on
be bananas
be borne out
be bouncing off the walls
be cast down
be charged with a crime
be concerned about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان