خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ملایم
2 . خوشخیم (پزشکی)
3 . مهربان
[صفت]
benign
/bɪˈnaɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more benign]
[حالت عالی: most benign]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ملایم
مساعد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نجیب
مترادف و متضاد
favorable
friendly
kind
mild
harsh
hostile
1.The climate becomes more benign as we move nearer to the Black Sea.
1. هرچه به دریای سیاه نزدیکتر میشویم، آبوهوا مساعدتر میشود.
2
خوشخیم (پزشکی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خوشخیم
مترادف و متضاد
malignant
a benign tumor
یک تومور خوشخیم
3
مهربان
مهربانانه، بیآزار
مترادف و متضاد
kind
his benign but firm manner
رفتار مهربانانه ولی قاطع او
benign expression on his face
نگاه مهربان چهره او
تصاویر
کلمات نزدیک
bengali
benevolently
benevolent
benevolence
benelux
benign tumor
benignant
benison
benjamin
bennett
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان