خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خمیده
[صفت]
bent
/bɛnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more bent]
[حالت عالی: most bent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خمیده
کج، خم شده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خمیده
کج
1.Do this exercise with your knees bent.
1. این تمرین را با زانو های خمیده انجام بده.
2.This knife is bent.
2. این چاقو کج [خم شده] است
تصاویر
کلمات نزدیک
bennett
benjamin
benison
benignant
benign tumor
benumb
benzene
benzine
benzoyl
bepraise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان