1 . زیست‌شناس
[اسم]

biologist

/baɪˈɑləʤɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیست‌شناس

معادل ها در دیکشنری فارسی: زیست‌شناس
  • 1.He is a famous biologist.
    1. او یک زیست‌شناس معروف است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان