1 . چشمک‌زن 2 . لعنتی 3 . چشمک‌زدن
[صفت]

blinking

/ˈblɪŋkɪŋ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چشمک‌زن

blinking lights
چراغ‌های چشمک‌زن

2 لعنتی

informal old use
مترادف و متضاد bloody
  • 1.Shut the blinking door!
    1. (آن) در لعنتی را ببند!
[اسم]

blinking

/ˈblɪŋkɪŋ/
قابل شمارش

3 چشمک‌زدن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان