خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محافظ شخصی
[اسم]
bodyguard
/ˈbɑdiˌgɑrd/
قابل شمارش
1
محافظ شخصی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسکورت
بادیگارد
محافظ شخصی
محافظ
1.The president’s bodyguards all carry guns
1. محافظ های شخصی رییس جمهور، همگی اسلحه حمل می کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
bodybuilding
bodybuilder
bodyboard
body shop
body search
bodywork
boer
boff
boffin
bog
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان