خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رابطه جنسی داشتن
2 . کسی را زدن
3 . رابطه جنسی
4 . ضربه
[فعل]
to boff
/ˈbɑːf/
فعل گذرا
[گذشته: boffed]
[گذشته: boffed]
[گذشته کامل: boffed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رابطه جنسی داشتن
informal
2
کسی را زدن
informal
مترادف و متضاد
hit
[اسم]
boff
/ˈbɑːf/
قابل شمارش
3
رابطه جنسی
مترادف و متضاد
sexual intercourse
4
ضربه
مشت
مترادف و متضاد
blow
punch
تصاویر
کلمات نزدیک
boer
bodywork
bodyguard
bodybuilding
bodybuilder
boffin
bog
bog down
bog standard
bogey
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان