خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تردید کردن
2 . حیرتزده شدن
3 . حیرتزده کردن
[فعل]
to boggle
/ˈbɑgəl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: boggled]
[گذشته: boggled]
[گذشته کامل: boggled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تردید کردن
تامل کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تردید کردن
2
حیرتزده شدن
متعجب شدن، سردرگم شدن
1.Even I boggle at the idea of spending so much money.
1. حتی من هم از فکر خرج کردن این همه پول حیرتزده میشوم.
3
حیرتزده کردن
سردرگم کردن
1.The vastness of space really boggles the mind.
1. وسعت فضا [کهکشان] ذهن را حیرتزده میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
bogeyman
bogey
bog standard
bog down
bog
boggle the mind
bogie
bogotá
bogus
bohemian
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان