خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جوشاندن
2 . آب پز کردن
3 . به جوش آمدن
4 . کورک
[فعل]
to boil
/bɔɪl/
فعل گذرا
[گذشته: boiled]
[گذشته: boiled]
[گذشته کامل: boiled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جوشاندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوشاندن
مترادف و متضاد
bring to the boil
heat
simmer
freeze
1.I had to boil the water before drinking it.
1. مجبور شدم که آب را قبل از نوشیدن بجوشانم.
2
آب پز کردن
مترادف و متضاد
cook
simmer
freeze
1.Boil the potatoes.
1. سیب زمینیها را آب پز کن.
3
به جوش آمدن
جوشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوش آمدن
جوشیدن
1.Water boils at 100 degrees Celsius.
1. آب در 100 درجه سلسیوس به جوش میآید.
[اسم]
boil
/bɔɪl/
قابل شمارش
4
کورک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کورک
تصاویر
کلمات نزدیک
bohemian
bogus
bogotá
bogie
boggle the mind
boil down
boil over
boil up
boiled
boiled egg
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان