خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مشتزنی
[اسم]
boxing
/ˈbɑk.sɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مشتزنی
بوکس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بوکس
مشتزنی
مترادف و متضاد
fighting
fisticuffs
pugilism
1.A boxing champion
1. یک قهرمان مشتزنی
2.boxing gloves
2. دستکش مشتزنی
تصاویر
کلمات نزدیک
boxer shorts
boxer
boxed
boxcar
box-office hit
boxing day
boxing ring
boy
boy band
boy racer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان