خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوستدار
2 . رنگ بژ
[اسم]
buff
/bʌf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دوستدار
طرفدار، هوادار
مترادف و متضاد
fan
follower
1.They were a group of video games buffs who used to meet every Thursday evening.
1. آنها گروهی از طرفداران بازیهای کامپیوتری بودند که قبلا هر پنجشنبه شب با هم دیدار می کردند.
an opera buff
یک دوستدار اپرا
2
رنگ بژ
نخودی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نخودی
مترادف و متضاد
beige
تصاویر
کلمات نزدیک
buenos aires
budgie
budgeting
budgetary
budget travel
buffalo
buffaloed
buffed
buffer
buffer state
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان