خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سنبل کردن
2 . سنبلکاری
[فعل]
to bungle
/bˈʌŋɡəl/
فعل گذرا
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سنبل کردن
ناشیانه کاری را انجام دادن، ناشیگری کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنبل کردن
[اسم]
bungle
/bˈʌŋɡəl/
قابل شمارش
2
سنبلکاری
اشتباهکاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اشتباهکاری
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bungee jumping
bungarus
bungalow
bung
bundt cake
bunk
bunk bed
bunker gear
bunny
bunny rabbit
کلمات نزدیک
bunghole
bungee-jumping
bungee jumping
bungalow
bung
bungler
bunion
bunk
bunk bed
bunker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان