خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قفس
[اسم]
cage
/keɪʤ/
قابل شمارش
1
قفس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قفس
مترادف و متضاد
coop
enclosure
pen
1.a birdcage
1. یک قفس پرنده
2.I don’t like seeing animals in cages.
2. من دوست ندارم حیوانات را در قفس ببینم.
تصاویر
کلمات نزدیک
café
caftan
caffè latte
caffeine
caff
caged
cager
cagey
cagoule
cahoots
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان