1 . قفس
[اسم]

cage

/keɪʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قفس

معادل ها در دیکشنری فارسی: قفس
مترادف و متضاد coop enclosure pen
  • 1.a birdcage
    1. یک قفس پرنده
  • 2.I don’t like seeing animals in cages.
    2. من دوست ندارم حیوانات را در قفس ببینم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان