خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رأی دادن
[عبارت]
cast a vote
/kæst ə voʊt/
1
رأی دادن
1.He refused to cast a vote for either candidate.
1. او نپذیرفت که به هیچکدام از کاندیداها رأی بدهد.
2.How many of the registered voters will actually cast their votes?
2. چند تا از رأیدهندگان ثبتشده واقعاً رأی میدهند؟
تصاویر
کلمات نزدیک
bury the hatchet
bring to light
bring to a head
bring into the open
bring into force
change out of
citizens' advice bureau
come between
come to a decision
come into existence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان