خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرمای وحشتناکی خوردن
[جمله]
catch one's death of cold
/kæʧ wʌnz dɛθ ʌv koʊld/
1
سرمای وحشتناکی خوردن
به شدت سرما خوردن
مترادف و متضاد
catch one's death
take one's death of cold
1.The little boy was told to be careful in the rain, or he would catch his death.
1. به پسربچه گفته شده بود که زیر باران مراقب خودش باشد، وگرنه سرمای وحشتناکی خواهد خورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
catch on
catch fire
catch a glimpse
catch a cold
catch 22
catch one's eye
catch out
catch sight
catch somebody off guard
catch someone off balance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان