خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شارژ کردن
[فعل]
to charge up
/ʧɑrʤ ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: charged up]
[گذشته: charged up]
[گذشته کامل: charged up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شارژ کردن
1.The shaver can be charged up and used when travelling.
1. ریشتراش را میتوان شارژ و هنگام سفر استفاده کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
charge plate
charge card
charge
chardonnay grape
chardonnay
charger
chargrill
chariot
charitable
charitably
کلمات نزدیک
charge sheet
charge card
charge
chard
charcoal
charged
charger
chargrill
chargé d'affaires
chariot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان