خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلوپ
2 . باتون
3 . انجمن
4 . چوب گلف
[اسم]
club
/klʌb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلوپ
باشگاه، دیسکو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باشگاه
کلوب
مترادف و متضاد
association
group
institution
society
a football/tennis/golf ... club
باشگاه فوتبال/تنیس/گلف و...
I've just joined the local tennis club.
من به تازگی عضو باشگاه تنیس محلی شدم.
a sports/youth/fan ... club
باشگاه ورزشی/جوانان/هواداران و...
Why don’t you join one of the school sports clubs?
چرا عضو یکی از باشگاههای ورزشی مدرسه نمیشوی؟
to join a club
عضو یک باشگاه شدن
1. I've just joined the local tennis club.
1. من به تازگی عضو باشگاه تنیس محلی شدم.
2. Why don’t you join one of the school sports clubs?
2. چرا عضو یکی از باشگاههای ورزشی مدرسه نمیشوی؟
a club member/member of a club
عضو کلوپ
Visitors must be accompanied by club members.
بازدیدکنندهها باید همراه اعضای کلوپ باشند.
2
باتون
گرز، چماق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چماق
چوبدستی
1.He hit his teacher with a club.
1. او معلمش را با یک باتون [چماق] زد.
2.They beat him with a wooden club.
2. آنها با یک چماق چوبی او را زدند.
3
انجمن
کانون، افراد یک کلوپ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انجمن
to belong to a club
عضو یک انجمن بودن
Do you belong to any university clubs?
آیا عضو یک انجمن دانشجویی هستید؟
to form a club
انجمن تشکیل دادن [تاسیس کردن]
It’s always possible to form your own club.
همیشه این امکان وجود دارد که انجمن خودتان را تشکیل دهید.
to run a club
مدیر یک انجمن بودن/انجمن را اداره کردن
My Dad helps to run the school's chess club.
پدرم در اداره کردن انجمن شطرنج مدرسه کمک میکند.
4
چوب گلف
مترادف و متضاد
golf club
1.Hi hit the club hard.
1. او چوب گلف را محکم زد.
2.There are different kinds of clubs.
2. انواع مختلفی از چوب گلف وجود دارد.
[عبارات مرتبط]
clubbing
1. کلوپروی
clubhouse
2. باشگاه
تصاویر
کلمات نزدیک
cloying
cloy
clownish
clown
cloverleaf intersection
club car
club class
club sandwich
club soda
clubbing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان