خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلونی
2 . مستعمره
[اسم]
colony
/ˈkɑːləni/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلونی
انبوه
a bird colony
کلونی پرندگان
a colony of ants
کلونی مورچهها
2
مستعمره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهاجرنشین
مستعمره
مستملکه
a British colony
یک مستعمره بریتانیایی
A colony was established here by Caesar.
مستعمرهای توسط "سزار" در اینجا تاسیس شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
colonnade
colonize
colonization
colonist
colonic
colophon
colophony
color
color bar
color scheme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان