خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوررنگ
2 . عاری از تعصبات نژادی
[صفت]
color-blind
/ˈkʌlər-blaɪnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more color-blind]
[حالت عالی: most color-blind]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کوررنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوررنگ
1.He is a color-blind man.
1. او یک مرد کوررنگ است.
توضیحاتی در رابطه با color-blind
واژه color-blind اشاره دارد به فردی یا حیوانی که قدرت تشخیص رنگها از یکدیگر را ندارد و در واقع کوررنگی دارد.
2
عاری از تعصبات نژادی
1.The law should be color-blind.
1. قوانین باید عاری از تعصبات نژادی باشند [برای همه نژادها به یک شکل باشد].
تصاویر
کلمات نزدیک
color supplement
color someone's judgment
color sergeant
color scheme
color bar
colorado
colorado beetle
colorant
coloration
coloratura
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان