خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنگ (پوست، چشم، مو)
2 . رنگدهنده (غذا)
[اسم]
coloring
/ˈkʌlərɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنگ (پوست، چشم، مو)
1.Blue suited her fair coloring.
1. آبی به رنگ پوست روشن او میآمد.
2.This face powder will enhance your natural coloring.
2. این پودر صورت، رنگ طبیعی (پوست) شما را بهتر میکند.
2
رنگدهنده (غذا)
رنگ خوراکی
different kinds of coloring
انواع مختلف رنگدهنده
تصاویر
کلمات نزدیک
colorful
colored pencil
colored
coloratura
coloration
colorize
colorless
colors
colossal
colosseum
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان