خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استاندارد اجباری
[اسم]
compulsory standard
/kəmpˈʌlsɚɹi stˈændɚd/
قابل شمارش
1
استاندارد اجباری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استاندارد اجباری
تصاویر
کلمات نزدیک
feet
mastership
master craftsman
visiting professor
go for a drive
earned leave
information extraction
have some tea
see a doctor
see a dentist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان