Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . خراب شدن (خودرو)
2 . خوابیدن
3 . مردن
[فعل]
to conk
/ˈkɑːnk/
فعل ناگذر
[گذشته: conked]
[گذشته: conked]
[گذشته کامل: conked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خراب شدن (خودرو)
1.My car conked out.
1. اتومبیلم خراب شد.
2
خوابیدن
بیهوش شدن
1.He conked out on the rear seat.
1. او روی صندلی عقب خوابید.
3
مردن
مترادف و متضاد
die
1.Most creatures conk out once they have passed on their genes.
1. بیشتر موجودات وقتی ژنهایشان را منتقل کردند، میمیرند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
conjury
conjuring trick
conjuring
conjurer
conjure up
conk out
conker
conkers
conn
conn's syndrome
کلمات نزدیک
conjuring
conjurer
conjure
conjuncture
conjunctivitis
conk out
conkers
conman
connatural
connect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان