خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از کار افتادن
[فعل]
to conk out
/kɑŋk aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: conked out]
[گذشته: conked out]
[گذشته کامل: conked out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از کار افتادن
1.My motorbike conked out in the middle of the road.
1. موتورسیکلتم وسط جاده از کار افتاد.
تصاویر
کلمات نزدیک
conk
conjuring
conjurer
conjure
conjuncture
conkers
conman
connatural
connect
connect to the internet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان