خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گوشه
2 . کرنر (فوتبال و هاکی)
3 . پیچ تند (جاده)
[اسم]
corner
/ˈkɔːr.nər/
قابل شمارش
1
گوشه
نبش، کنار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زاویه
نبشی
نبش
گوشه
کنج
مترادف و متضاد
angle
bend
curve
turn
1.Click the icon in the bottom right-hand corner of the screen.
1. روی آیکونی که در گوشه پایین سمت راست قرار دارد کلیک کنید.
2.I've got a bruise where I hit my leg against the corner of the table.
2. جایی از پایم که به گوشه میز زدم کبود شده است.
on the corner
سر نبش
There's a mailbox on the corner.
یک صندوق پستی سر نبش هست.
around the corner
حوالی نبش
They live just around the corner - so we see them all the time.
آنها در همین حوالی نبش زندگی میکنند؛ برای همین همیشه آنها را میبینیم.
2
کرنر (فوتبال و هاکی)
1.The referee awarded a corner.
1. داور یک کرنر داد.
3
پیچ تند (جاده)
مترادف و متضاد
bend
curve
تصاویر
کلمات نزدیک
cornel
corned beef
cornea
corncrake
cornbread
corner kick
corner like it's on rails
corner shop
cornerback
cornerstone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان