خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وکیل
2 . توصیه کردن
[اسم]
counsel
/ˈkaʊnsl/
قابل شمارش
1
وکیل
مشاور حقوقی
1.defense counsel
1. وکیل مدافع
[فعل]
to counsel
/ˈkaʊnsl/
فعل گذرا
[گذشته: counselled]
[گذشته: counselled]
[گذشته کامل: counselled]
صرف فعل
2
توصیه کردن
مشاوره دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پند دادن
1.She counsels teenagers suffering from depression.
1. او به نوجوانانی که از افسردگی رنج می برند، مشاوره می دهد.
2.The lawyer counselled his client to remain silent.
2. آن وکیل به موکلش توصیه کرد که ساکت بماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
councilor
councillor
council tax
council house
council flat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان