خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدفوع
2 . حرف مزخرف
3 . عمل مدفوع کردن
4 . آشغال
5 . مدفوع کردن
[اسم]
crap
/kɹˈæp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مدفوع
گه، عن
informal
مترادف و متضاد
excrement
feces
shit
1.There’s dog crap on my lawn!
1. مدفوع سگ روی چمنم هست!
2
حرف مزخرف
چرتوپرت، پرتوپلا
informal
مترادف و متضاد
bullshit
nonsense
shit
to talk crap
چرتوپرت گفتن
Stop talking crap and get serious!
دست از چرتوپرت گفتن بردار و جدی باش!
a pile/load of crap
یک مشت حرف مزخرف
1. Everything he says is a pile of crap.
1. هر چیزی که او میگوید یک مشت حرف مزخرف است.
2. The candidate's views on the economy are a load of crap.
2. دیدگاههای این نامزد (انتخاباتی) درباره اقتصاد، یک مشت مزخرف است.
What a pile of crap!
چه مزخرفاتی!
They said he survived the fall? What a pile of shit!
گفتند که او از آن سقوط جان سالم به در برد؟ چه مزخرفاتی!
3
عمل مدفوع کردن
ریدن
مترادف و متضاد
shit
to take a crap
مدفوع کردن/ریدن
I have to take a crap.
باید مدفوع کنم.
4
آشغال
چیز بیارزش
مترادف و متضاد
junk
shit
1.Send this crap back. I won’t pay for it!
1. این آشغال را پس بفرست. من برایش پول نمیدهم!
[فعل]
to crap
/kɹˈæp/
فعل ناگذر
[گذشته: crapped]
[گذشته: crapped]
[گذشته کامل: crapped]
صرف فعل
5
مدفوع کردن
ریدن
informal
مترادف و متضاد
defecate
shit
1.Your dog crapped on my lawn!
1. سگت روی چمنم مدفوع کرد!
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cranky
crank out
crank
cranium
craniate
crape
crapper
crappy
crapulence
crash
کلمات نزدیک
cranny
cranky
crankshaft
crankcase
crank up
crapulence
crapulent
crapulous
crash
crash barrier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان