خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سنج
[اسم]
cymbal
/ˈsɪmbl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سنج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنج
1.a clash of cymbals
1. خوردن سنج ها به هم
2.The piece ends with a cymbal crash.
2. قطعه ی موسیقی با ضربه ی سنج پایان می یابد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cylindrical
cylinder
cygnet
cyclone
cyclist
cymric
cymru
cymry
cynical
cynomys
کلمات نزدیک
cylindrical
cylinder head
cylinder
cygnet
cyclotron
cymbals
cynic
cynical
cynically
cynicism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان