خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دهه
[اسم]
decade
/dɛˈkeɪd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دهه
ده سال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دهه
مترادف و متضاد
ten years
1.After a decade of granting salary increases, my boss ended the practice.
1. بعد از یک دهه اعطای اضافه حقوق، رئیسم این کار را متوقف کرد.
2.I have a vision that this decade will be better than the last one.
2. من این تصور را دارم که این دهه از دهه قبل بهتر خواهد بود.
3.Many people moved out of this city in the last decade.
3. افراد بسیاری در دهه اخیر از شهرها کوچ کردهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
debutante
debutant
debut album
debut
debunk
decadence
decadent
decaf
decaf coffee
decaffeinated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان