Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to debunk
/dɪˈbʌŋk/
فعل گذرا
[گذشته: debunked]
[گذشته: debunked]
[گذشته کامل: debunked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رد کردن
(ادعاهای دروغین و ...) لودادن، رو کردن
مترادف و متضاد
contradict
deflate
explode
confirm
1.she debunks all the usual facts about acting.
1. او تمام حقایق معمول درباره بازیگری را رد می کند (بی اعتبار می سازد).
تصاویر
کلمات نزدیک
debugger
debug
debtor
debt relief
debt collector
debut
debut album
debutant
debutante
decade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان