[فعل]

to debunk

/dɪˈbʌŋk/
فعل گذرا
[گذشته: debunked] [گذشته: debunked] [گذشته کامل: debunked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رد کردن (ادعاهای دروغین و ...) لودادن، رو کردن

مترادف و متضاد contradict deflate explode confirm
  • 1.she debunks all the usual facts about acting.
    1. او تمام حقایق معمول درباره بازیگری را رد می کند (بی اعتبار می سازد).
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان