خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرخ شده
[صفت]
deep-fried
/dip-fraɪd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرخ شده
1.deep-fried onion rings
1. حلقه های پیاز سرخ شده
توضیحاتی در رابطه با deep-fried
صفت deep-fried اشاره دارد به سرخ شدن چیزی (سیب زمینی، پیاز و ...) در روغن. به طوری که آن چیز کاملا در روغن فرو رفته باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
deep-freeze
deep-dish
deep water
deep vein thrombosis
deep south
deep-fry
deep-rooted
deep-sea
deep-seated
deep-set
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان