خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دفاع کردن
2 . طرفداری کردن
[فعل]
to defend
/dəˈfend/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: defended]
[گذشته: defended]
[گذشته کامل: defended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دفاع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دفاع کردن
مترادف و متضاد
guard
protect
secure
shelter
attack
1.They were forced to defend for a long period.
1. آنها مجبور شدند برای مدتی طولانی (از تیمشان) دفاع کنند.
2.Troops have been sent to defend the borders.
2. سربازان برای دفاع از مرزها اعزام شدند.
2
طرفداری کردن
حمایت کردن
1.The newspaper's editor defended his decision to publish the photos.
1. سردبیر روزنامه از تصمیم او برای چاپ عکسها طرفداری کرد.
2.They are fighting to defend their beliefs.
2. آنها دارند میجنگند تا از عقایدشان حمایت کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
defence union
defence mechanism
defence
defector
defective
defend one's decision
defendant
defender
defending
defenestration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان