1 . دفاع کردن 2 . طرفداری کردن
[فعل]

to defend

/dəˈfend/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: defended] [گذشته: defended] [گذشته کامل: defended]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دفاع کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دفاع کردن
مترادف و متضاد guard protect secure shelter attack
  • 1.They were forced to defend for a long period.
    1. آنها مجبور شدند برای مدتی طولانی (از تیمشان) دفاع کنند.
  • 2.Troops have been sent to defend the borders.
    2. سربازان برای دفاع از مرزها اعزام شدند.

2 طرفداری کردن حمایت کردن

  • 1.The newspaper's editor defended his decision to publish the photos.
    1. سردبیر روزنامه از تصمیم او برای چاپ عکس‌ها طرفداری کرد.
  • 2.They are fighting to defend their beliefs.
    2. آنها دارند می‌جنگند تا از عقایدشان حمایت کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان