Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . معیوب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
defective
/dɪˈfɛktɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more defective]
[حالت عالی: most defective]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معیوب
ناقص
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناقص
معیوب
1.The accident was caused by defective brakes.
1. ترمزهای معیوب منجر به این تصادف شدند [این تصادف به موجب ترمزهای معیوب اتفاق افتاد].
تصاویر
کلمات نزدیک
defection
defect
defecation
defecate
defeatism
defector
defence
defence mechanism
defence union
defend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان