[اسم]

defect

/ˈdifɛkt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نقص عیب

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشکال خلل نقیصه نقص علت عیب
مترادف و متضاد deficiency fault flaw
  • 1.A mechanical defect caused the plane to crash.
    1. نقص مکانیکی باعث شد هواپیما سقوط کند.
  • 2.genetic defects
    2. نواقص ژنتیکی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان