Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گویش
[اسم]
dialect
/ˈdaɪəˌlɛkt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گویش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گویش
مترادف و متضاد
vernacular
1.He is a dialect coach.
1. او یک مربی [معلم] گویش است.
2.Hilary found it hard to understand his dialect.
2. فهمیدن گویش او برای "هیلاری" سخت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dial-up
dial telephone
dial phone
dial out
dial in
dialect atlas
dialect cluster
dialect continuum
dialect geography
dialect levelling
کلمات نزدیک
dial-up
dial
diagram
diagonally
diagonal
dialectal
dialectic
dialectical
dialectics
dialing code
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان