خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار
2 . مدفوع (حیوانات خانگی)
[اسم]
doing
/ˈduːɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کار
عمل، فعالیت
somebody's doing
کار کسی
1. I promise you this was none of my doing.
1. من قول میدهم که این کار من نبود.
2. I've been hearing a lot about your doings recently.
2. من اخیرا خیلی راجع به کارهای تو میشنوم.
2
مدفوع (حیوانات خانگی)
تصاویر
کلمات نزدیک
doily
doi
dogsbody
dogs
dogmatism
dojo
doldrums
dole
doleful
doll
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان